دلم برات تنگ شده

                                    با تو می مانم:
                                              گل تقدیم شما

می خواهم نام و نشانم را با تو قسمت کنم تنهایی را نیز در زیر سقف کوتاه خانه ای که نفسش در هوای نفس تو می زند.
می خواهم در باختن در بردن در زیستن در مردن شانه به شانه ات بیایم در فصل های سرد پایم را بر گودی جای پایت بر روی مخمل برف ها بگذارم می خواهم مینیاتور شریف خنده هایت در هجوم بالغ گفته هایت ثانیه شمار روزهای با تو بودن باشد و برگ برگ این تقویم با تو به آخر برسد


تو دلت سوخت من چه تنهایم

دلم شکست

می نویسم از تو و برای تو بدون هراس از خوانده شدن بگذار همه بدانند

می نویسم برای تو برای تویی که بودنت را نه چشمانم می بینند نه گوشهایم می شنوند و نه دستانم لمس می کنند

تنها با شعفی صادقانه با دلم احساست می کنم

نازنین همیشگی من صاحب نوشته های من تک سوار دلم اگر باشی می مانم اگر بگویی اوج می گیرم اگر بمانی قربانی بودنت می شوم

تو فقط بیا بگو بمان


میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

مهربانم ای خوب! یاد قلبت باشد...یک نفر هست که اینجا بین آدمهایی که همه سرد و غریبند به تو تک و تنها به تو می اندیشد و دلش از دوری تو دل گیر است

مهربانم...ای خوب! یاد قلبت باشد...یک نفر هست که چشمش به رهت دوخته بر در مانده و شب و روز دعایش این است:

زیر این سقف بلند... هر کجا هستی...به سلامت باشی و دلت همواره محو شادی و تبسم باشد.

مهربانم ای خوب!

یک نفر است که با تو... تک و تنها با تو پر اندیشه و شعر است و شعور... پر احساس و خیال است و سرور

مهربانم این بار یاد قلبت باشد!

تقدیم به تنها امید زندگیم

برای تو می نویسمدوست داشتن
برای تو یه می دانم عاشقی یا در غم عشقت نشسته ای
می نویسم تا بدانی من با یک دنیا احساس نوشته ام تو هم با چشمان خیست بخوان.
برای تو می نویسم که عاشقانه دفتر عشق را ورق میزنی و آنچه که برای دلها می نویسم با یک عالمه احساس می خوانی صفحات دفتر عشق را ورق بزن
دفتری که در صفحه صفحه ی ان جای قطره های اشک پیداست
این قطره های اشک اشکهای من و ان هایی است که از ته دل متن های من را می خوانند
بخوان همراه با همه من هم می نویسم برای تو و همه
دفتر عشق این دفتر کهنه که هر صفحه از ان با کلام عشق آغاز شده برای همه است.
دفتر عشق دفتریست که هیچگاه صفحات ان که از جنس دل است به پایان نمیرسد
اما شاید روزی دستهایم خسته از نوشتن کلام عشق شود
بخوان آنچه برای تو و برای همه عاشقان دفتر عشق نوشته ام...
بخوان تا من نیز عاشقانه برای تو بنویسم...
ببین عشق چه غوغایی در این دفتر عشق بر پا کرده
دل آدمی را دیوانه کرده
یکی را مجنون و عاشق کرده...
برای تو می نویسم که می دانم مثل منی...همصدا با من و همنشین با اشک...
برای تو مینویسم که عاشقترینی غمگینترینی یا تنهاترینی